شهدا سال 65 -زندگینامه شهید علیرضا شیخعلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
از کوچههای گِلی، اما باصفای روستا اوج گرفت و برای رسیدن به دلبر جانان، دلوجان را در طبق اخلاص نهاد و پیشکش او کرد. علیرضا دومین کبوتر خونین بال خانواده متدین و زحمتکش شیخ علی بود که سال ۱۳۴۶ در روستای کوشکک آباده طشک به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دبستان شهاب کوشکک آغاز و به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ارشد شد و پس از یک سال و نیم تلاش و کوشش، در سال دوم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
از کوچههای گِلی، اما باصفای روستا اوج گرفت و برای رسیدن به دلبر جانان، دلوجان را در طبق اخلاص نهاد و پیشکش او کرد. علیرضا دومین کبوتر خونین بال خانواده متدین و زحمتکش شیخ علی بود که سال ۱۳۴۶ در روستای کوشکک آباده طشک به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دبستان شهاب کوشکک آغاز و به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ارشد شد و پس از یک سال و نیم تلاش و کوشش، در سال دوم...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید عباسعلی دهقانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
بیشک شهیدان چون کبوتران پرواز را میشناختند که اینگونه از قفس خاکی رستند و به خدا پیوستند.۱۳۳۸/۵/۱۰ در شهرستان نیریز نوزادی پا به عرصه حیات نهاد که نام او را «عباسعلی» نهادند. در خانوادهای مذهبی و ارادتمند به حسین بن علی (ع) رشد نمود تا به سن تحصیل رسید. تحصیلات خود را از دبستان بختگان نیریز، شروع و در دبیرستان امام خمینی نیریز به پایان رسانید. در دوران انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیماییها شرکت فعال داشت. ازنظر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
بیشک شهیدان چون کبوتران پرواز را میشناختند که اینگونه از قفس خاکی رستند و به خدا پیوستند.۱۳۳۸/۵/۱۰ در شهرستان نیریز نوزادی پا به عرصه حیات نهاد که نام او را «عباسعلی» نهادند. در خانوادهای مذهبی و ارادتمند به حسین بن علی (ع) رشد نمود تا به سن تحصیل رسید. تحصیلات خود را از دبستان بختگان نیریز، شروع و در دبیرستان امام خمینی نیریز به پایان رسانید. در دوران انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیماییها شرکت فعال داشت. ازنظر...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید حسین اندرز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
خوننامه شهادت را که بگشایی، قصه حسینهای فراوانی را در آن خواهی خواند که به پیروی از حسین بن علی(ع) هر آنچه داشتند را برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی در کفه اخلاص نهاده و تقدیم دوست کردند. از آن حسینیان، به قصه حسین دیگری خواهیم پرداخت که در هشتم تیر ماه سال 1349 در سرگدار داراب، چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در طبیعت با صفا و پر سخاوت سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
خوننامه شهادت را که بگشایی، قصه حسینهای فراوانی را در آن خواهی خواند که به پیروی از حسین بن علی(ع) هر آنچه داشتند را برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی در کفه اخلاص نهاده و تقدیم دوست کردند. از آن حسینیان، به قصه حسین دیگری خواهیم پرداخت که در هشتم تیر ماه سال 1349 در سرگدار داراب، چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در طبیعت با صفا و پر سخاوت سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامحسین آفتابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامحسين آفتابي »
غلامحسین، یکی از هزاران شقایقی بود که در گلستان سرسبز ایران اسلامی در سال ۱۳۴۰ در روستای غوری از توابع خطه شهیدپرور نیریز شکفته شد. پدر و مادر، چون باغبانی مهربان و دلسوز در پرورش و آموزش اصول اولیه زندگی همراه و همدل با وی شدند تا دوران کودکی را با شادابی سپری ساخت. برای آشنایی با علوم اجتماعی و فنون زندگی راهی دبستان ادب در روستای غوری شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامحسين آفتابي »
غلامحسین، یکی از هزاران شقایقی بود که در گلستان سرسبز ایران اسلامی در سال ۱۳۴۰ در روستای غوری از توابع خطه شهیدپرور نیریز شکفته شد. پدر و مادر، چون باغبانی مهربان و دلسوز در پرورش و آموزش اصول اولیه زندگی همراه و همدل با وی شدند تا دوران کودکی را با شادابی سپری ساخت. برای آشنایی با علوم اجتماعی و فنون زندگی راهی دبستان ادب در روستای غوری شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد....
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید عیدی محمد شکوهی قرائی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
این بار به نظاره قلم مینشینیم و مینگریم تا از شقایقی بنویسد که از تبار عشق و حماسه بود. سینه سوختهاش از داغ عشق جز به شراب ناب شهادت التیام نمییافت. رفت تا آرامش را در سایه سعادت ابدی پیدا کند و چنان شد که میخواست. عیدیمحمد از غیور مردان طایفه قرایی، سال ۱۳۲۷ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در محله کیان شهرستان نیریز، روز عید باشکوه مسلمانان دیده به جهان گشود. نام زیبای «عیدیمحمد» را بهموجب ارادت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
این بار به نظاره قلم مینشینیم و مینگریم تا از شقایقی بنویسد که از تبار عشق و حماسه بود. سینه سوختهاش از داغ عشق جز به شراب ناب شهادت التیام نمییافت. رفت تا آرامش را در سایه سعادت ابدی پیدا کند و چنان شد که میخواست. عیدیمحمد از غیور مردان طایفه قرایی، سال ۱۳۲۷ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در محله کیان شهرستان نیریز، روز عید باشکوه مسلمانان دیده به جهان گشود. نام زیبای «عیدیمحمد» را بهموجب ارادت...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید محمد علی هاتفی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد محمد علي هاتفي »
سال ۱۶/۸/۱۳۴۶ طلوع خورشید وجود محمدعلی در فضای پاییزی روستای مشکان نیریز، بهاری دیگر را به ارمغان آورد. خندان و شادمان دوران زیبای کودکی را در طبیعت باصفای روستا سپری کرد. اولین گامهای فراگیری دانش را بهسوی دبستان شهید آیت مشکان برداشت و با دریافت مدرک پایان ابتدایی از ادامه تحصیل منصرف شد. سپس آستین همت را بالا زده و در شغل کارگری به تأمین نیازمندی خانواده مشغول شد. محمدعلی فردی باایمان، متقی و مؤمن بود. با پدر و مادر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد محمد علي هاتفي »
سال ۱۶/۸/۱۳۴۶ طلوع خورشید وجود محمدعلی در فضای پاییزی روستای مشکان نیریز، بهاری دیگر را به ارمغان آورد. خندان و شادمان دوران زیبای کودکی را در طبیعت باصفای روستا سپری کرد. اولین گامهای فراگیری دانش را بهسوی دبستان شهید آیت مشکان برداشت و با دریافت مدرک پایان ابتدایی از ادامه تحصیل منصرف شد. سپس آستین همت را بالا زده و در شغل کارگری به تأمین نیازمندی خانواده مشغول شد. محمدعلی فردی باایمان، متقی و مؤمن بود. با پدر و مادر...
آی صدام سلام علیکم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید قدمعلی کرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید قدمعلی کرمی »
در کنار طاقچه میایستم و به عکس تو خیره میشوم. نگاه آفتابی و مهربانت هنوز هم تن رنجور و خستهام را جانی دوباره میبخشد و یاد زیبای در کنار تو بودن را برایم زنده میکند. قدمعلی، در تاریخ 1342/7/6 در روستای چنارزاهدان سرچهان از توابع شهرستان آباده، ـ قبلاً از توابع بخش آباده طشک نیریز بودـ در یکی از مناطق کوهستانی و میان چادر عشایری پا به عرصه وجود گذاشت. از همان اوان کودکی یار و غمخوار پدر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید قدمعلی کرمی »
در کنار طاقچه میایستم و به عکس تو خیره میشوم. نگاه آفتابی و مهربانت هنوز هم تن رنجور و خستهام را جانی دوباره میبخشد و یاد زیبای در کنار تو بودن را برایم زنده میکند. قدمعلی، در تاریخ 1342/7/6 در روستای چنارزاهدان سرچهان از توابع شهرستان آباده، ـ قبلاً از توابع بخش آباده طشک نیریز بودـ در یکی از مناطق کوهستانی و میان چادر عشایری پا به عرصه وجود گذاشت. از همان اوان کودکی یار و غمخوار پدر...
~$دا سال 66 -زندگینامه شهید قدمعلی کرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید قدمعلی کرمی »
در کنار طاقچه میایستم و به عکس تو خیره میشوم. نگاه آفتابی و مهربانت هنوز هم تن رنجور و خستهام را جانی دوباره میبخشد و یاد زیبای در کنار تو بودن را برایم زنده میکند. قدمعلی، در تاریخ 6/7/1342 در روستای چنارزاهدان سرچهان از توابع شهرستان آباده، ـ قبلاً از توابع بخش آباده طشک نیریز بودـ در یکی از مناطق کوهستانی و میان چادر عشایری پا به عرصه وجود گذاشت. از همان اوان کودکی یار و غمخوار پدر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید قدمعلی کرمی »
در کنار طاقچه میایستم و به عکس تو خیره میشوم. نگاه آفتابی و مهربانت هنوز هم تن رنجور و خستهام را جانی دوباره میبخشد و یاد زیبای در کنار تو بودن را برایم زنده میکند. قدمعلی، در تاریخ 6/7/1342 در روستای چنارزاهدان سرچهان از توابع شهرستان آباده، ـ قبلاً از توابع بخش آباده طشک نیریز بودـ در یکی از مناطق کوهستانی و میان چادر عشایری پا به عرصه وجود گذاشت. از همان اوان کودکی یار و غمخوار پدر...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید حسن احمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد حسن احمدي »
10/1/ 1342 در شهرستان نیریز بخش آباده، منطقه پیچکان، شادمانی و سرور را به خانواده متدین احمدی ارزانی داشت. کودکی را در میان دشتزارهای پر از گل و زیبایی سپری کرد و برای یاد گرفتن درس زندگی وارد دبستان محل زندگی خویش شد. با موفقیت مرحله تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشت. چون در روستای محل زندگی، مدرسه راهنمایی وجود نداشت، نتوانست ادامه تحصیل دهد. سپس ترک تحصیل کرده و دوشادوش پدر مهربان و دلسوز خود مردانه و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد حسن احمدي »
10/1/ 1342 در شهرستان نیریز بخش آباده، منطقه پیچکان، شادمانی و سرور را به خانواده متدین احمدی ارزانی داشت. کودکی را در میان دشتزارهای پر از گل و زیبایی سپری کرد و برای یاد گرفتن درس زندگی وارد دبستان محل زندگی خویش شد. با موفقیت مرحله تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشت. چون در روستای محل زندگی، مدرسه راهنمایی وجود نداشت، نتوانست ادامه تحصیل دهد. سپس ترک تحصیل کرده و دوشادوش پدر مهربان و دلسوز خود مردانه و...